به گزارش پارسینه به نقل از روزنامه آرمان ملی در شرایطی که نرخ تورم به طور مداوم در حال افزایش بود و قدرت خرید کارگران به شدت کاهش یافته بود، این تصمیم به عنوان یک راهکار حمایتی از قشر کارگر و خانوادههای آنان اتخاذ شد.
به گفته کارشناسان و فعالان بازار کار، این افزایش حقوق به کارگران این امکان را میدهد که بتوانند با هزینههای روزمره زندگی خود بهتر کنار بیایند و از فشارهای اقتصادی کاسته شود. با توجه به اینکه بسیاری از کارگران با مشکلات معیشتی و هزینههای بالای زندگی مواجه بودند، این اقدام میتواند به بهبود شرایط زندگی آنها کمک کند و احساس رضایت و امنیت بیشتری را در جامعه ایجاد کند. صاحبنظران بر این باورهستند، علاوه بر این، افزایش دستمزدها میتواند به تحریک تقاضا در اقتصاد نیز منجر شود.
وقتی کارگران حقوق بیشتری دریافت میکنند، قدرت خرید آنها افزایش مییابد و این موضوع میتواند به افزایش مصرف و رونق بازار کمک کند. در نتیجه، این اقدام نه تنها به نفع کارگران، بلکه به نفع کل اقتصاد کشور نیز خواهد بود. هرچند دولت باید به این نکته توجه داشته باشد که افزایش حقوق و دستمزدها باید به گونهای مدیریت شود که به افزایش نرخ تورم منجر نشود.
برای این منظور، اتخاذ سیاستهای مالی و اقتصادی مناسب و کنترل قیمتها ضروری است. در این باره با کامران ندری کارشناس اقتصادی گفتوگو کردهایم .
افزایش حقوق کارگران به میزان 45 درصد به اعتقاد برخی باعث ایجاد عدالت در بحث معیشت و تورم کارگران میشود و گروهی نیز معتقدند که این افزایش به نوعی اعلام افزایش تورم انفجاری در سال آینده است. نظر شما چیست؟
آیا افزایش حقوق کارگران به حدود 45 درصد باعث تاثیرات رشد تورمی و گرانیها در جامعه دامن نمیزند؟ یا بهعبارتی مهار تورم نسبت به افزایش دستمزد کارگران اولویت ندارد؟ چرا که برخی معتقدند در غیراینصورت در چرخه رشد تورم و افزایش حقوق خواهیم افتاد.
با افزایش حقوق و دستمزدها به نرخ حدود 45 درصد در سال 1403، کارگران امیدوارند که این تغییر به بهبود معیشت آنها منجر شود. اما باید توجه داشت که این افزایش به عنوان یکی از هزینههای کارفرماها در نظر گرفته میشود و ممکن است تأثیراتی بر قیمت خدمات و محصولات داشته باشد. هرچند کارفرماها به منظور جبران هزینههای ناشی از افزایش حقوق، ممکن است قیمتها را افزایش دهند که این امر میتواند به افزایش تورم منجر شود. با این حال، برخی کارشناسان معتقدند که این افزایش تورم به اندازهای نخواهد بود که تأثیرات منفی قابل توجهی بر اقتصاد داشته باشد. در نهایت، این افزایش حقوق و دستمزدها میتواند به عنوان یک فرصت برای بهبود وضعیت معیشتی کارگران تلقی شود، اما نیاز به مدیریت صحیح و برنامهریزی دقیق دارد تا از بروز مشکلات اقتصادی جلوگیری شود.
پس از نظر شما دلیل اصلی رشد تورم در کشور چیست و اینکه چقدر تغییر دستمزدها میتواند بر آن دامن بزند؟
علاوه بر نقدینگی که در تورم اثر قطعی دارد، رشد تورم به سیستم ناتراز و مشکلدار و پرچالش بانکی هم مرتبط است و ناترازیهایی که از سخن گفته میشود، میتواند به عدم تعادل در اقتصاد منجر شود. چنآنکه گفته شد، رشد نقدینگی نیز یکی از عوامل کلیدی در افزایش نرخ تورم به حساب میآید. مسائل دیگری وجود دارد که در اقتصاد کلان تاثیرگذارتر و قابل بررسی است، مانند سیاستهای پولی و مالی، نرخ بهره و وضعیت بازارهای مالی و به نظر نمیرسد که در موضوع تورم، افزایش دستمزدها به اندازه این شاخصها مؤثر باشد، چرا که این عوامل بنیادیتر و عمیقتر از تغییرات مقطعی در دستمزدها هستند. این مشکلات ساختاری نیاز به راهکارهای اساسی و اصلاحات جدی دارند تا بتوانند به بهبود وضعیت اقتصادی و کنترل تورم کمک کنند. نوسانات نرخ ارز و آنچه که در بازار مشاهده میشود، در سالهای گذشته ثابت کرده که خیلی بیشتر موثر است تا اینکه افزایش حقوق و دستمزدها. بررسیهای انجام شده نشان میدهد که در سالهای اخیر، تلاش برای مهار نرخ حقوق و دستمزد کارگران نتوانسته به کنترل تورم کمک کند. در واقع، آنچه که حاصل شده، بیشتر سرکوب دستمزدها بوده و به نوعی فشار روی کارگران بیشتر شده است. این رویکرد نه تنها به بهبود وضعیت اقتصادی کمک نکرده، بلکه باعث افزایش نارضایتی و فشار روی قشر کارگر شده است. در کنار این، نوسانات بازار ارز به عنوان یکی از عوامل اصلی در افزایش نرخ تورم مطرح میشود.
به گفته شما تاثیر منفی سرکوب دستمزدها بیشتر از مهار دستمزدها در افزایش تورم نقش داشته است. این مسأله را بیشتر تحلیل کنید.
موضوع سرکوب دستمزدها و تأثیر آن بر تورم یکی از مباحث مهم اقتصادی است که در بسیاری از کشورها مورد بحث قرار میگیرد. سرکوب دستمزدها به معنای محدود کردن افزایش حقوق و دستمزدها به میزان کمتر از نرخ تورم یا حتی ثابت نگه داشتن آنهاست. این سیاست معمولاً به منظور کنترل هزینههای تولید و کاهش تورم به کار میرود. اما تجربه نشان داده که این رویکرد ممکن است نتایج معکوس داشته باشد. وقتی دستمزدها افزایش نمییابند، قدرت خرید کارگران کاهش مییابد. این موضوع میتواند منجر به کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات شود، زیرا مردم توانایی خرید کمتری دارند. در نتیجه، این کاهش تقاضا میتواند به رکود اقتصادی منجر شود. تحقیقات نشان داده که سرکوب دستمزدها تأثیر چندانی بر مهار تورم ندارد و در واقع، در بسیاری از موارد، افزایش دستمزدها میتواند به افزایش تولید و بهبود شرایط اقتصادی منجر شود. وقتی کارگران حقوق بیشتری دریافت میکنند، تمایل بیشتری به خرید دارند و این میتواند به رشد اقتصادی کمک کند. دولتها معمولاً به دنبال ایجاد تعادل بین کنترل تورم و حمایت از کارگران هستند. افزایش حقوق و دستمزدها میتواند به کاهش فشار بر گروههای کمدرآمد کمک کند و به بهبود شرایط زندگی آنها منجر شود. دولتها باید به دقت سیاستهای خود را طراحی کنند تا همزمان با کنترل تورم، از حقوق کارگران نیز حمایت کنند. سرکوب دستمزدها به عنوان یک ابزار برای کنترل تورم، ممکن است در کوتاهمدت مؤثر به نظر برسد، اما در بلندمدت میتواند به مشکلات اقتصادی و اجتماعی منجر شود. سیاستهای حمایتی و افزایش دستمزدها میتواند به بهبود شرایط اقتصادی کمک کند و در عین حال از فشار بر روی اقشار آسیبپذیر جامعه بکاهد. بهطور کلی، وضعیت حقوق و دستمزدها در مقایسه با نرخ تورم یکی از مسائل کلیدی در اقتصاد است که تأثیرات عمیقی بر زندگی کارگران و شرایط اقتصادی کشور دارد.
از نظر شما فاصله بین حقوق و تورم چقدر در نارضایتی کارگران و یا دیگر گروههای حقوق بگیر موثر بوده و چه تبعاتی را به همراه داشته است؟
در حدود یک دهه اخیر، بسیاری از کارگران با این مشکل مواجه بودهاند که حقوق و دستمزدهایشان نتوانسته است با نرخ تورم همگام شود. این فاصله باعث کاهش قدرت خرید آنها شده و فشار زیادی به زندگی روزمرهشان وارد کرده است. این وضعیت نه تنها بر کارگران بلکه بر کل جامعه تأثیر میگذارد. کاهش قدرت خرید میتواند منجر به کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات شود که این خود میتواند به رکود اقتصادی منجر شود. همچنین، نارضایتی اجتماعی و اعتراضات کارگری نیز میتواند از پیامدهای این وضعیت باشد. با توجه به این فشارها، افزایش حقوق و دستمزدها به عنوان یک راهکار ضروری مطرح میشود.
این افزایش میتواند به بهبود شرایط زندگی کارگران کمک کند و در عین حال به تحریک تقاضا در اقتصاد منجر شود. دولتها باید به این موضوع توجه کنند و سیاستهای مناسبی را برای حمایت از کارگران و افزایش حقوق و دستمزدها اتخاذ کنند. این سیاستها میتواند شامل افزایش حداقل دستمزد، حمایت از اتحادیههای کارگری و ایجاد شرایط مناسب برای رشد اقتصادی باشد. قطعاً توجه به حقوق و دستمزدها و همگامسازی آنها با نرخ تورم نه تنها به نفع کارگران است، بلکه به نفع کل اقتصاد نیز خواهد بود. این موضوع نیازمند همکاری و همفکری بین دولت، کارفرمایان و کارگران است تا بتوان به یک راهحل پایدار دست یافت. کاهش قدرت خرید کارگران به معنای این است که آنها قادر به تأمین نیازهای اولیه خود نیستند. این وضعیت میتواند منجر به کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات شود، که در نهایت به رکود اقتصادی و کاهش رشد تولید منجر میگردد. علاوه بر این، نارضایتی اجتماعی و اعتراضات کارگری نیز از پیامدهای این وضعیت به شمار میروند. کارگران به دلیل عدم تطابق حقوق با هزینههای زندگی، احساس ناامیدی و نارضایتی میکنند و این موضوع میتواند به بروز تنشهای اجتماعی منجر شود. در این راستا، ضرورت افزایش حقوق و دستمزدها به عنوان یک راهکار ضروری مطرح میشود. افزایش حقوق میتواند به بهبود شرایط زندگی کارگران کمک کند و در عین حال به تحریک تقاضا در اقتصاد منجر شود. این افزایش نه تنها به نفع کارگران است، بلکه به نفع کل جامعه و اقتصاد نیز خواهد بود. دولتها باید به این موضوع توجه کنند و سیاستهای مناسبی را برای حمایت از کارگران و افزایش حقوق و دستمزدها اتخاذ کنند. این سیاستها میتواند شامل افزایش حداقل دستمزد، حمایت از اتحادیههای کارگری و ایجاد شرایط مناسب برای رشد اقتصادی باشد. توجه به حقوق و دستمزدها و همگامسازی آنها با نرخ تورم نیازمند همکاری و همفکری بین دولت، کارفرمایان و کارگران است. این همکاری میتواند به ایجاد یک محیط اقتصادی پایدار و عادلانه منجر شود که در آن همه افراد جامعه از مزایای رشد اقتصادی بهرهمند شوند.
تبعات منفی عدم افزایش حقوق کارگران و یا دیگر گروهها در عرصه تولید چه خواهد بود؟
مسلم است، اگر نظام حقوق و دستمزد کارگران بهبود پیدا نکند، قطعاً تأثیرات منفی بر انگیزه کارگران خواهد گذاشت. در چنین شرایطی، کارگران نه تنها انگیزهای برای حضور در عرصه تولید نخواهند داشت، بلکه کیفیت و کمیت تولید نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. این وضعیت میتواند به کاهش بهرهوری و کارایی در صنایع مختلف منجر شود و در نهایت به رکود اقتصادی دامن بزند.
افزایش حقوق و دستمزدها میتواند تأثیرات چندجانبه مثبتی در این زمینه داشته باشد. با بهبود نظام حقوق و دستمزد، کارگران احساس ارزشمندی بیشتری خواهند کرد و این امر میتواند به افزایش انگیزه و تعهد آنها نسبت به کارشان منجر شود. همچنین، این افزایش میتواند به بهبود کیفیت تولید و خدمات کمک کند، زیرا کارگران با انگیزه بیشتر و رضایت شغلی بالاتری به کار خود ادامه خواهند داد. علاوه بر این، یکی از چالشهای جدی که بسیاری از کشورها با آن مواجهاند، مهاجرت کارگران زبده و با مهارت است. اگر حقوق و شرایط کاری بهبود یابد، کارگران با مهارت و تجربه تمایل کمتری به مهاجرت خواهند داشت و این امر میتواند به حفظ نیروی کار ماهر در کشور کمک کند. این موضوع نه تنها به بهبود شرایط اقتصادی کمک میکند، بلکه به افزایش رقابتپذیری کشور در عرصههای بینالمللی نیز منجر خواهد شد. از این رو بهبود نظام حقوق و دستمزد نه تنها به نفع کارگران است، بلکه به نفع کل جامعه و اقتصاد نیز خواهد بود. این تغییرات میتواند به ایجاد یک محیط کاری مثبت و پایدار منجر شود که در آن کارگران با انگیزه و توانمندی بیشتری به تولید و خدمات بپردازند.
در راستای افزایش حقوق کارگران و کارمندان چه نکاتی دیگری میتواند تبعات منفی این امر را کاهش دهد؟
در بررسی وضعیت حقوق و دستمزد کارگران، نکتهای که باید به آن توجه ویژهای شود، این است که همزمان با افزایش نرخ حقوق و دستمزد، دلایل عدم تناسب این افزایش با نرخ تورم باید مورد بررسی قرار گیرد. این مسأله به ویژه زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که مشاهده میشود کارمندان دولتی معمولاً مشمول افزایش حقوقهای دولتی هستند، در حالی که کارگران و کارمندان ماهر در بخش خصوصی از این مزایا بیبهره میمانند. این نابرابری در افزایش حقوق میتواند به دلایل مختلفی برگردد. یکی از این دلایل میتواند ساختار اقتصادی و سیاستهای دولتی باشد که به طور غیرعادلانهای به نفع بخش دولتی عمل میکند. در حالی که کارمندان دولتی معمولاً از حمایتهای بیشتری برخوردارند، کارگران در بخش خصوصی با چالشهای بیشتری مواجه هستند و این موضوع میتواند به نارضایتی و احساس بیعدالتی در میان کارگران منجر شود. علاوه بر این، باید به این نکته توجه کرد که عدم همگامی حقوق و دستمزد کارگران با نرخ تورم میتواند به کاهش انگیزه و بهرهوری آنها منجر شود. کارگرانی که احساس میکنند زحماتشان به درستی جبران نمیشود، ممکن است تمایل کمتری به ادامه کار و تلاش در عرصه تولید داشته باشند.
این وضعیت نه تنها بر زندگی فردی کارگران تأثیر میگذارد، بلکه به طور کلی بر کیفیت و کمیت تولید نیز تأثیر منفی خواهد گذاشت. بنابراین، ضروری است که دولت و مسئولان اقتصادی به این موضوع توجه کنند و سیاستهایی را اتخاذ کنند که به بهبود نظام حقوق و دستمزد کارگران کمک کند. این سیاستها باید به گونهای طراحی شوند که عدالت اجتماعی را برقرار کنند و به کارگران این احساس را بدهند که زحماتشان مورد توجه و ارزشگذاری قرار میگیرد. این تغییرات میتواند به بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور کمک کند و از مهاجرت کارگران ماهر جلوگیری نماید. علاوه بر نکات قبلی، یکی دیگر از مسائلی که باید به آن توجه شود، تفاوت در افزایش حقوق کارمندان دولتی و کارگران است. وقتی دولت افزایش حقوق کارمندان را بر اساس شغل و سمتهای مختلف اعلام میکند، این موضوع میتواند به بروز فساد و رشوهخواری در ادارات دولتی منجر شود. این نابرابری در افزایش حقوق میتواند باعث شود که کارمندان دولتی به جای تمرکز بر انجام وظایف خود، به دنبال راههای غیرقانونی برای افزایش درآمد خود باشند. این وضعیت میتواند به تضعیف اعتماد عمومی به سیستم اداری و دولتی منجر شود و در نهایت به کاهش کیفیت خدمات عمومی و افزایش نارضایتی مردم منجر گردد.
یکی دیگر از تبعات افزایش حقوقها حتی پیش از عملیاتی شدن گرانی خدمات و اقلام و محصولات است. در این راستا چه باید کرد؟
کارفرماها و بنگاههای خصوصی، چه خرد و چه کلان، در شرایط اقتصادی فعلی با چالشهای زیادی مواجه هستند. افزایش نرخ دستمزد کارگران به حدود 45 درصد، به عنوان یکی از هزینههای اصلی، میتواند فشار زیادی به این بنگاهها وارد کند. در این شرایط، کارفرماها ممکن است برای جبران این هزینهها، قیمت اقلام و محصولات خود را افزایش دهند که این موضوع میتواند به افزایش نرخ تورم دامن بزند. دولت در اینجا نقش بسیار مهمی دارد. اگر دولت بتواند با حمایت از تولیدکنندگان و ارائه تسهیلات و مشوقهای مالی، این فشار را کاهش دهد، میتواند به متعادل نگهداشتن قیمتها کمک کند.
این حمایت میتواند شامل کاهش مالیاتها، ارائه وامهای کمبهره، یا تسهیل در فرآیندهای اداری باشد که به تولیدکنندگان کمک کند تا هزینههای خود را مدیریت کنند. همچنین، با توجه به شرایط دشوار اقتصادی و عوامل تأثیرگذار داخلی و خارجی، پیشبینی میشود که نرخ تورم ممکن است از میزان پیشبینی شده بیشتر شود. این موضوع میتواند به نارضایتی عمومی و کاهش قدرت خرید مردم منجر شود و در نهایت به کاهش تقاضا و رکود اقتصادی دامن بزند. بنابراین، ضروری است که دولت با اتخاذ سیاستهای هوشمندانه و جامع، به حمایت از تولیدکنندگان و کنترل نرخ تورم بپردازد. این اقدامات میتواند به ایجاد یک محیط اقتصادی پایدار و متعادل کمک کند که در آن هم کارگران و هم کارفرماها بتوانند به خوبی عمل کنند و از منافع اقتصادی بهرهمند شوند. در نهایت، این رویکرد میتواند به بهبود شرایط اقتصادی کشور و افزایش رضایت عمومی منجر شود.
0 دیدگاه